سوم فروردین که شد از صبح خاطرات لحظه به لحظه پارسال یادم میامد.با اینکه خیلی کار داشتم ومشغول اماده کردن مقدمات جشن بودم ولی دقیقا ساعت ١٤:٢٠ که شد(لحظه تولد) پسرم رو گرفتم و بوسیدمش. عصر با اومدن مهمانها حسابی خونه شلوغ شد و طاها هم سرگرم. من وبابایی هم سعی کردیم خوب پذیرایی کنیم و همه تلاشمون این بود که به همگی خوش بگذره.امید وارم که موفق بوده باشیم. این هم چند تا عکس از لحظات شاد ما: کیک تولد رو خرگوش انتخاب کردیم چون خان طاها سال خرگوش به دنیا اومد. چند تا عکس از میز پذیرایی این هم طاهای خوشحال و سر حال از شلوغی خونه کادو ها قبل از باز شدن بعد از باز شدن ...