طاها خان

هر وقت که میرم توی آشپزخانه طاها هم میاد و ظرفها رو از توی کابینت میاره بیرون  ودوباره میذاره سر جاش. البته خیلی نامرتب. ولی به خیال خودش به من کمک کرده و کلی هم ذوق میکنه.         قربون اون دستهای کوچولوت بشم من   ...

خدا رو شکر که روزی که ضریح مطهر به اهواز رسید ما هم این سعادت رو داشتیم که به استقبال بریم.وای که چه جمعیتی بود و چقدر شلوغ بود اینقدر شلوغ بود که اصلا توی عکس ضریح پیدا نیست. آقا محمد  هم که طاها جدیدا بهش میگه داداشی با خانم عمو عبداله با ما امده بودند.   ...

بله باز هم بعد از کلی غیبت برگشتیم. من وپسرم.پسرم دیگه حسابی برای خودش یک مرد شده. ببینید.....     دامنه لغات پسرم هم میتونم بگم از صفر به صد رسیده.روند معمول اینه که تا سن 2 سالگی بتونند یک جمله 2 کلمه ای بسازند ولی طاها خان حتی تا 3 کلمه هم میگه.اولین جمله 3 کلمه ایش هم این بود: بابایی گوشی بده قربونت برم الهی البته هنوز بعضی از کلماتش نیاز به ترجمه مامان و بابا داره . مثلا اینا :  اوفاد : افتاد مک مو موک : تخم مرغ !!!! پیشته : پسته           ...

دیگه گل پسرم به من نمیگه ددی ولی میدونید چی میگه؟ بابا!!!!   ولی من ناامید نمیشم هی اون میگه بابا من میگم بله مامان.ببینم کدوممون از رو میریم. ...

اینقدر دیر میام اینجا که یادم میره آخرین مطلبی که گذاشتم چی بود.علتش هم اینه که ورووجک مامانی ماشااله اینقدر شیطون شده که کافیه ببینه داری یه کاری انجام میدی.میدوه میاد سراغت و از انجام اون کار پشیمونت میکنه. امروز هم امدم که فقط چندتا از کلماتی که تا الان میگه رو بنویسم. البته خیلی واضح نیست ولی ما متوجه میشیم.     دامنه لغات پسرم آ آ : طاها!!!! کاکا:کاکاوند آبا: آب پشت:پسته!!!! (چون خیلی پسته دوست داره اینو میگه) البته بابا ومامان رو هم بلده ولی جالب اینه که وقتی میخواد منو صدا کنه میگه ددی!!!!!!!!!!!!!!   در ضمن اینکه عاشق بچه هاست وتا یه بچه ای رو میبینه میدوه سمتش و کلی ذو...

امروز رو مرخصی گرفتم تا پسرم رو ببرم واکسن بزنه. وقتی اماده شد کلی خوشحال بود که داره میره بیرون.ولی نمیدونست کجا داره میره وای وای وای .... طاها قبل از واکسن زدن         طاها بعد از واکسن زدن     ...

اگر چه به خاطر شرایط کاری من پسرم تابستون هم میرفت مهد ولی به مناسبت اول مهر مهد شرکت به طاها هم مثل بقیه یه کادوی کوچولو داد. دستشون درد نکنه . ...

      انشااله خدا شما رو برای هم نگه داره و هیچ وقت از هم جدا نکنه. ...

در مدت سفر یک روز عصر همرفتیم باغ عمو صادق. طاها هم حسابی بازی کرد وسر حال شد.   ادامه عکسها رو ببینید...                 ...

این صحنه ها خیلی کم اتفاق می افتاد.برای همین من تصمیم گرفتم که ثبتش کنم.اخه طاها دایم میره دنبال ملینا ووسایلش رو از دستش میکشه.ملینا هم یکی دو روز اول مقاومت میکرد ولی بعد دید فایده نداره. بمیرم الهی هیچی نمیگفت میرفت یه چیز دیگه برمیداشت. ولی اینجا طاها اروم رفت و کنار ملینا نشست.       ...